ویرگول

،

ویرگول

،

من فکر میکنم آدم هایی هستند که به کوتاهی ظاهر شدن ویرگول در جمله، می‌آیند و معنی زندگی را بهم میریزند!

نویسندگان

از زحل به زمین

همیشه نوشته ها و شعر هایم پر بوده اند از کلمات پر مغزی که خودم هم نمیدانم از کجای ذهنم به سر انگشتانم خطور میکنند اما هرچه که هستند بیشتر باعث جذب آن دسته از افرادی میشود که مطالعات بیشتری دارند و به ادبیات آشنا ترند، به عبارت دیگر نوشته هایم هیچگاه عامه پسند نبوده‌اند و البته از این بابت خوشحالم، اما در یک بخش هایی از زندگی، آدم ها دچار بحران میشوند، بله، بحران... بحران درک نشدگی، این بحران یکروز صبح که بی خبر از همه چیز چشم هایت را باز میکنی می‌‌آید و افکارت را مسموم میکند آنوقت احساس میکنی دیگر هیچکس حرف هایت را نمیفهمد انگار که از زحل آمده باشی و به اندازه سال های دور و درازی از جنس نور با زمینی ها فرق داشته باشی. تو مدام چنگ می‌اندازی به هرعالم و آدمی که شنیده شوی اما بیشتر لال میشوی و باورت به آن نقطه ای میرسد که به تو نهیب میزند:هیچ کس هیچ کس را درک نمیکند
پس وبلاگی را راه می‌اندازی که به حساب خودت باید عامه پسند باشد و شروع میکنی به خط زمینی چیزهایی را نوشتن...
  • کاما

نظرات  (۲)

  • عاصدیغ دیومد
  • یادمه یه روز به یک دوستی اینو گفتم که آدم ها مثل تیکه های توپ چلتیکه های سیاه و سفیده. همه با تیکه هایی در رنگ متفاوت محاصره شدن.

    خوش اومدین و وبلاگ نو مبارک. :)
    (قبلا یه ویرگول می شناختم ...؟)
    پاسخ:
    چه تشبیه جالبی! الان که فکرشو میکنم واقعا همین طوره... 
    ممنونم :) 
    از کجا میگی که نوشته هات عام پسند نیستن ؟ این مملکت مردم عامش که اصلا مطالعه ندارند !

    بیشتر بنویس :)
    پاسخ:
    خب دیگه باید همون مردم عامی هم که مطالعه ندارن بتونن بفهمن کمابیش
    باشه ممنون :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی