ویرگول

،

ویرگول

،

من فکر میکنم آدم هایی هستند که به کوتاهی ظاهر شدن ویرگول در جمله، می‌آیند و معنی زندگی را بهم میریزند!

نویسندگان

۱ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

ترسو

باید بنویسم که یادم بمونه
خیلی خوش گذشت. عه واقعا؟ من فکر کردم چون تو رانندگی کردی بهت خوش نگذشته. نه خوب بود دوست داشتم رفتیم دور زدیم زیادم تو ترافیک نبودیم. اوهوم منم خیلی دوست داشتم مرسی دوستت دارم(بوس فرستادن تو هوا )
اینجاشو یادم نیست یه چیز بی ربطی گفتی مطمئنم
خدافظ برات بوسم فرستادم. متوجه شدم. عه؟ برو گمشو پس( پیاده شدن با خنده)
رفتی خونه یه چیزی بخور. باشه. عه بیا شیرینیت. عه اره مرسی. مراقب خودت باش و بوس به دوتا لپات. برو گمشو(رفتن و فقط رفتن با عصبانیت)
فکر کنم صدام کردی زنگم زده بودی من نشنیده بودم هیچکدومو و عصبی بودم خیلی عصبی، چرا؟ چون من میجنگم واسه اینا اما تو به روی خودت نمیاری، میدونم اینبار بهتر بودی ولی بازم وقتی من ناراحت شدم و خواستم پیاده شم. چی میخوام؟ خودمم نمیدونم! خوش گذشته بود نباید خراب میشد، اس دادم بد جواب دادی و... بیخیال دیگه حوصله ندارم راستش، میدونستم که به روی خودت نمیاری و بیشعوری، حسامو جمع میکنم پیش خودم، شاید حسام خیلی زیاد شدن و این بده، میدونی حساس شدم روت و این بده، وقتی زیاد آنی حس میکنم پای کسی وسطه بعد به خودم میگم توکه نسبتی نداری، باشه هم تعهدی نداده به تو، خب راستش عقب باید بکشم و رهات کنم، چند بار اینو گفتم؟ به تعداد بارهایی که قلبمو شکستی، چندبار عمل کردم؟ هیچوقت، بده که حرف خودت برات بی ارزش شه، کاش رفته بودم باغ، خب راستش هروقت خانواده مو فروختم به کسی بعدش حالم نابود شده، دیگه منتظر چیزی نیستم، چندبار باید گزیده شد؟ که یاد گرفت؟ برای من هزار بار هزار بار هزار بار، و خب دیگه بسه، به اندازه همون هزار بار