ویرگول

،

ویرگول

،

من فکر میکنم آدم هایی هستند که به کوتاهی ظاهر شدن ویرگول در جمله، می‌آیند و معنی زندگی را بهم میریزند!

نویسندگان

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

خطاب به تو

میخوام بنویسم خطاب به تو مثل همیشه اما یه جوری بنویسم انگاذ که بعدش میخوام سند کنم برات انگار که همه چیزو میدونی
میدونی چیه راستش برای من خیلی چیزا تموم شده، بودنت برام درده نبودنتم درده اولی منو میکشه اما دومی نه پس عاقلانه ش اینه که دومیو انتخاب کنم، میدونی من دیگه نمیتونم اینجوری ادامه بدم اینجوری که معلوم نیست نسبتم باهات چیه اگر اگر قراره ادامه پیدا کنه باید یه چیزی بدونم باید بفهمم جایگاه من برای تو چیه وقتایی که میخوام بهت گیر بدم به خودم میگم من نباید توقعی داشته باشم چون رلت نیستم اما کارایی که برات میکنم کمتر از رلت نیست، میدونی تو همه چیو خراب کردی، وقتی میگم همه چی منظورم واقعا همه چیه، فکر نمیکردم یه روز دیگه دوست داشتنتم باور نداشته باشم اما الان باورش ندارم فقط میدونم که خودم حسم چیه فقط میدونم که دوستت دارم چون تنهام کاش هیچوقت باهات آشنا نمیشدم کاش برگردیم عقب، خیلی برام درد داری تو، میدونی یه روزی همه این دردا بهت برمیگردن اون روز من نیستم اما یادم میفتی حتما، حتما میفهمی که چیکار کردی باهام و درد واقعیشو میچشی، روز تولدت حالمو بد کردی و دیگه خوب نشدم از اون روز، بهت زنگ زدم و گریه کردم طوری که توهم به گریه افتادی ولی یه کلمه از حرفاتم باور ندارم دیگه، تو فقط زبون داری تو فقط میدونی باید چیو کی بگی چیو کی نگی،دوست داشتنت الکیه و من دیگه باورش ندارم، دوست داشتنی که تو عمل نمیاد عادته وابستگیه، هربار که قهر میکنیم تو میخوای که من باشم برات اما خب من نیستم دیگه من خسته م تمام این رابطه رو دوش من بود این مدت، چون تو مدام گند زدی، بهت گفتم نمیخوام تنهات بذارم تو این موقعیت اما خیلی چیزا برام تموم شد ولی حالا بهت میگم میخوام تنهات بذارم، بهم گفتی چرا حالت بده این روزا، یه دلیل اصلیش تویی، تو داری واقعا منو نابود میکنی و من باید خودمو نجات بدم، میدونم منم تورو اذیت کردم منم حساس بودم این روزا ولی میشد که قدرمو بدونی میشد یه جوری باشی که تورو دوست خودم بدونم میشد که از تلخیم کم کنی، میدونی تو با به روی خودت نیاوردنات گند زدی به همه چی و بارها تکرار کردی، ف میگفت فکر نکن نمیدونه داره چیکار میکنه اتفاقا خوبم میدونه، راست میگقت، تو میدونی داری چیکار میکنی و من احمق بودم که میومدم توضیح میدادم تو فلان کارو کردی که زیر بار نری، تو همه چیزو به من ترجیح میدی، اشکال از تو نیست اشکال از منه که همه چیو به خاطر تو کنار زدم و حالا انتظار دارم توهم اینجوری باشی، دوستت دارم اما ترجیح میدم دوست داشتنم قلبمو به درد بیاره اما بهت نگم، ترجیح میدم یه جوری تظاهر کنم که انگار دوستت ندارم و برام مردی. همونجوری که خودم گفتی میدونم برات مهم نیست ولی فلان یا میدونستی که دوست داشتنتو باور ندارم، این نشون میده تو نشون دادن حس و باورام درست عمل کردم.
راستش خوابم میاد بقیه شو بعدا میگم