ویرگول

،

ویرگول

،

من فکر میکنم آدم هایی هستند که به کوتاهی ظاهر شدن ویرگول در جمله، می‌آیند و معنی زندگی را بهم میریزند!

نویسندگان

از آن شب سرد خزان شب ها گذشته

عزیزم تو فکر میکردی زندگی انقدر طولانی هست که میشه همه چیزو بسازی خودتو عالی کنی و بعد بری سراغ ادمایی که میخوای دستشونو بگیری بگی چشماتونو ببندین و بعد ببریشون رو به روی اون چیزی که از زندگیت ساختی و بگی جی جی جی جینگ اینم زندگی پرفکت من حالا بیاید توش تا باهم زندگی کنیم، ولی دنیا واینمیسته عزیز من دنیا منتظر منو تو نمیمونه که! پس بدو ولی تنها نه، اون ادمارو بیار تو زندگیت و با اونا بدو با اونا ادمه بده، میدونی چرا؟ چون وقتی مشغول درست کردن زندگیتی اوناهم مشغول درست کردن زندگیشونن و اگه همو کمک نکنید از هم دور میشید دور میشید دور تر انگار که زندگیا طولی ساخته نمیشن عرضی ساخته میشن و بینتون میفتن، ممکنه چند سال دیگه که تو مهندس شدی و ماشین گرفتی دیگه اون ادمی که دوستش داری وجود نداشته باشه به پات نمونده باشه یا... یا حتی دیگه دوستت نداشته باشه
عزیزم زندگی کوتاه تر از اون چیزیه که فکر میکنی پس بجنگ ولی تنها نه، دست همه کسایی که عاشقشونی بگیر و بجنگ تا وقتی که همه چیزو "باهم" بسازید
  • کاما

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی